English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (7605 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biological clock U زیست گشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
subsistence U زیست
subsistence U وسایل زیست
subsistence U مربوط به زیست
viability U زیست پذیری
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
libido U زیست مایه
libidos U زیست مایه
existence U زیست موجودیت
existences U زیست موجودیت
modus vivendi U شیوه زیست
biologist U زیست شناس
settlement U زیست گاه
settlements U زیست گاه
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalists U محیط زیست گرا
biosphere U زیست کره
biosphere U فضای زیست
biosphere U زیست سپهر
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
biophysics U زیست- فیزیک
environment U محیط زیست
environments U محیط زیست
inhabitant U زیست کننده در
subsist U زیست کردن
subsisted U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsists U زیست کردن
biochemist U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist U زیست شیمیدان
biochemists U متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists U زیست شیمیدان
work U زیست عمل
worked U زیست عمل
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
biology U زیست شناسی
biological U زیست شناختی
biologically U زیست شناختی
biochemistry U زیست شیمی
biochemistry U زیست- شیمی
viable U زیست پذیر ماندنی
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochron U زیست زمان جانداران
biocid U زیست کش مانع حیات
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
biogen U زیست زا
biogenesis U زیست زاد
biogenetic U زیست زادی
biogenic U زیست زاییده
biogenosphere U زیست کره
biogenosphere U زیست سپهر
biogeographic U زیست جغرافیایی
biogeography U زیست جغرافی
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
biological control U کنترل زیست شناختی
biologism U زیست شناسی
biologism U زیست شناختی نگری
bioluminescence U زیست تابی
biomass U زیست توده
biomass pyramid U هرم زیست توده
biome U اقلیم زیست
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biometry U زیست سنجی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
biopolymer U زیست بسپار
biospher U زیست کره
biotype U زیست گروه
coexistent U باهم زیست کننده
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmentalism U محیط زیست گرایی
exvia U برون زیست
fluvial U زیست کننده در رودخانه
geobiology U زمین زیست شناسی
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
human biometric U زیست سنجی انسانی
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
Other Matches
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
symbion U هم زیست
performance of the dam U زیست سد
bio- U زیست -
life force U زیست نیرو
life space U فضای زیست
liveware U زیست افزار
libidinal U زیست مایهای
livability U زیست پذیری
biotechnology U زیست فناوری
colony U زیست گاه
biogas U زیست گاز
biogases U زیست گاز
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
joie de vivre U زیست شادی
biological chemistry U زیست شیمی
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
eco-tech U فناوری زیست بوم
eco-technology U فناوری زیست بوم
environmental protection U حفاظت محیط زیست
saltwater U زیست کننده در اب شور
limnic U زیست کننده در اب شیرین
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
life zone U منطقه زیست شناسی
limicoline U زیست کننده درساحل
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
phenology U زیست پدیده شناسی
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
live-in U زیست کننده در محل کار
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
post diluvian U زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
biological chemistry U شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry U شیمی حیات [زیست شیمی]
Recent search history Forum search
2bioconjugated
3biotargeted
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com